« جلوه ی تابان » شهادت
عباس علی شیر خدا پرتو ایمان
آن ماه بنی هاشم و آن جلوه ی تابان
تا شعله کشد خشم درونش به دو بازو
بر می فکند ریشه ی عدوان پریشان
دستی علم و دست دگر مشک پر از آب
تا کی برسد نزد حرم ساقی طفلان
این آب فرات ولب عطشان تو عباس
آب نظرت گشته چنان چشمه ی جوشان
از پشت سرش حمله ی گرگان گرسنه
مشک تهی و بازوی افتاده و بیجان
فرقش بشکست و نظرش بست و بیافتاد
مادر بگرفته سر او بر سر دامان
عباس دلاور تو علمدار سپاهی
زینب شود از هجرت تو زار و پریشان
من تشنگی طفل حرم را چه بگویم
آن دم که صدا می زند از دیده ی گریان
« با سایه های عاشقان »
شهادت امام محمد تقی(ع)
مدینه ، مرغ عشقی تا ورای آسمان رفته
محمد نام و پرجود و تقی ، تا بیکران رفته
چنان گل بشکفد با عمر کوتاهی به تاریکی
که فرزند رضا ،با زهر کین از این جهان رفته
اگر زن از فضیلت همچنان حور و ریاحین شد
ولی با مکر ام الفضل دون ، او تا جنان رفته
خدایا این دلم سودای عشقی بی امان دارد
که عشق عالم آرایی به تاراج خزان رفته
ز چشمانم چنان ابر بهاری ، قطره ها جاری
ز ظلم معتصم ، فریاد او تا بی نشان رفته
به آه شعله ی دردم و یا بر چهره ی زردم
به کام تلخ تقدیرم ، چو جام شوکران رفته
من و بی مایگی هر دم ، سراب عشق او جویم
ولی تنها خدا داند که دل بی ساربان رفته
دراین شورهواخواهی که خودخواهی جلا دارد
کجا بیدل ترین عاشق سرش در سایبان رفته
به کنج کاظمین است او، و نزدیک حسین است او
غریب بینوا با سایه های عاشقان رفته
« نور کوثر »
ولادت حضرت معصومه(س)
ای پاکی و جلوه گاه اطهر
بر ما نگهی ز نور کوثر
تو خواهر نور هشتمینی
معصومه نهاد و سایه گستر
قم از قبل تو گشته خرم
ای بهر رضا تو گشته خواهر
از تربت پاک و با صفایت
دلها چو کبوتران زده پر
ایمان بشکوفد از زمینت
ای بر دل عاشقان تو سرور
هر تشنه ی دین به گرد کویت
چون حلقه ، تو در میانه گوهر
در حلم و صفا چو کاظمی تو
در علم و رضا چنان برادر
نور حرمت چو شمع جانم
در سینه ی ما زند به آذر
با غربت خود کن آشنایم
ای شافعه ی جزا و محشر
از ظلم و جفا رهائیم ده
ای نور محبت تو یاور
یک لحظه نظر به شام ما کن
بر مهر و صفا شدی تو مظهر
« ام باب »
فاطمه معنای سیمای حجاب
فاطمه یک عشق نابِ نابِ ناب
فاطمه دردانه ی احمد بوُد
فاطمه هم دختر و هم ام باب
آبروی شیعیان از روی او
روز محشر موعد یوم الحساب
در وفاداری شده یکتا که او
در کشد بر روی نیلی اش نقاب
تا علی آمد کنار بسترش
از غم هجرش بود او دل کباب
ماه روی فاطمه تا شد سیه
از صفا گفتش که بر رویم بتاب
تا نشسته آتش دردش به جان
آهن روحم شود در او مذاب
قصر ایمان مرا آباد از او
آرزوهایم ز حال او خراب
تا قیامت از غم و رنجش بدان
چشمه های چشم من گشته پر آب
انتظاری می کشم بر دیدنش
تا قیامت ، روز دیدار و مآب
« همه بیمار فاطمه »
دلها و دیده ها ، همه بیمار فاطمه
شبهای عاشقان ، همه بیدار فاطمه
در انتظار روز قیامت بسر برم
تا غنچه وا کند ، گل دیدار فاطمه
با اشک دیدگان دل و آه جانفزا
در قطره دیده ام ، رخ دلدار فاطمه
آتش نشسته بر دل من ز آتش ستم
از درب خونی و دل و دیوار فاطمه
این روی ماه او که عیان همچو لاله شد
ابر جفا به دیده و رخسار فاطمه
دست علی که بر تن خونین لاله زد
آتش گرفته از غم گلزار فاطمه
تنها نشان قبر خود از ما نهان کند
یا رب چه بوده در پی پندار فاطمه
گیرم که رفته در دل خاک سیاه غم
پنهان کجا شود همه اسرار فاطمه
فخر جهان شیعه بوُد ، آیت رخش
معشوق عشق عاشق و بر دار فاطمه
اشکیم وخون دل که چویادش روان شود
بحریم و چون غروب و گرفتار فاطمه
یک جان عاریت شده سرمایه ی همه
صد جان شویم و جمله خریدار فاطمه
خونین دلیم و ناله زنانیم و منتظر
مهدی رسد سواره به اصرار فاطمه
.: Weblog Themes By Pichak :.